خوشه

این جا قصه بر عکس است

۴ مطلب با موضوع «حرف هایی از توحید» ثبت شده است

  • ۳
  • ۰

عالم است بما فی الصدور

چون صدر ها و سینه ها هم محضر اوست

عالم است به غیوب چون همه چیز در حضور اوست

چون اصلا چیزی از او غائب نیست و همه چیز برای او حاضر است

ستار العیوب است

چون به عیب هم خود او باید وجود را اعطا کند

او خداوندی است وجز او خدایی نیست


  • ۲
  • ۰

نشانه از خود چیزی ندارد

ما همه نشانه ای از وجود و قدرت خداییم

برخورد هامان با افراد و اشیاء

برخوردی است در برابر نشانه خدا

کأن با خود خدا برخورد می کنی


+اینجاست که غلام سیاه برای حسین همان جایگاهی را دارد که باقی سردارانش دارند...


  • ۲
  • ۰
روشنایی اتاق هیچ وقت از خود اتاق نیست
یا نور خورشید است
یا نور چراغ
نور هیچ وقت مغرور نمی شود که من کسی هستم
حتی اگر به او قدرت و اختیار بدهند
چون از خود چیزی ندارد تا بخواهد من بگوید
من و تو هم از خود چیزی نداریم
هرچه هست خدا است و لا اله الا خود او
  • ۴
  • ۰
عالم نه در محضر
که غرق در خداست
ما همه موج هایی هستیم
که شکلی از دریا به خود گرفته ایم
از خود هیچ نداریم 
هرچه هست فقر و احتیاج محض است