خوشه

این جا قصه بر عکس است

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاه پوش» ثبت شده است

  • ۱۲
  • ۰

سیاهی دلم را آنجایی به چشم دیدم

که کلاغ سیاهی 

در طواف گنبدتان بود

  • ۱۴
  • ۰
یک گندم زار است و یک مترسک که باید مدافع باشد.
مدافع دربرابر کلاغ هایی که برای بردن گندم ها می آیند.
 اما این جا قصه بر عکس است.
یک خوشه گندم است و چهارده دانه سبز... و مترسک هایی برای بردن گندم ها.
کلاغ ها در عزای سیزده گندمی سیاه پوش شدند که مترسک ها بردند. کبوترها هم سفید پوش آمدند برای طواف این خوشه...
من هم مانده ام در این جا به انتظار رسیدن آخرین دانه گندم...
در این گندم زار قصه جور دیگری است...